سفارش تبلیغ
صبا ویژن

گل پوچ

ملادصرالدین

    نظر
داستان درخت گردو

روزی ملا زیر درخت گردو خوابیده بود که ناگهان
گردویی به شدت به سرش اصابت کرد و سرش باد کرد. بعد از آن شروع کرد به شکر کردن

مردی از انجا می گذشت وقتی ماجرا را شنید
گفت:اینکه دیگر شکر کردن ندارد
.
ملا گفت: احمق جان نمی دانی اگر به جای درخت گردو
زیر درخت خربزه خوابیده بودم نمیدانم عاقبتم چه بود؟
!

داستان قیمت حاکم
روزی ملا به حمام رفته بود اتفاقا حاکم شهر هم
برای استحمام آمد حاکم برای اینکه با ملا شوخی کرده باشد رو به او کرد و گفت : ملا
قیمت من چقدر است؟

ملا گفت : بیست تومان.
حاکم ناراحت شد و گفت : مردک نادان اینکه تنها
قیمت لنگی حمام من است
.
ملا هم گفت: منظورم همین بود و الا خودت ارزش
نداری
!

داستان قبر دراز

روزی ملا از گورستان عبور می کرد قبر درازی را دید
از شخصی پرسید اینجا چه کسی دفن است
!
شخص پاسخ داد : این قبر علمدار امیر لشکر است!
ملا با تعجب گفت: مگر او را با علمش دفن کرده اند؟